عامل سن در یادگیری زبان

در فراگیری زبان بیگانه عوامل متعددی دخیل هستند. عواملی همچون سن، شخصیت، محیط اجتماعی، هوش، حافظه و غیره.

در میان عوامل یادگیری، عامل سن از دیرباز مورد بحث بوده است، پژوهش های انجام شده، نشان می‌دهد که زبان آموزان جوان در مقایسه با بالغین و سالخوردگان، در یادگیری زبان از سرعت و دقت بیشتری برخوردار هستند و اینکه کودکان زیر ده سال به شرط قرار گرفتن کامل در معرض زبان بیگانه به حدی بر آن مسلط می‌شوند که مشکل بتوان تمایزی بین آن ها و صحبت کنندگان بومی همان زبان قائل شد. در حالی که افراد بالای پانزده سال با وجود پیشرفت فراوان، به ندرت به پای صحبت کنندگان بومی آن زبان می‌رسند.

از نظر تلفظ آواهای زبان بیگانه به طور صحیح، اگر فرد در کودکی و قبل از سن بلوغ وارد منطقه‌ای که آن زبان گویش می‌شود، شده باشد، آن لهجه و آواها را به قدری خوب فرا می‌گیرد که تشخیص وی از گویشگران بومی آن زبان و لهجه مشکل خواهد بود.

یکی از مسائلی که در رابطه با سن مطرح می‌شود این است که آیا بین مغز کودکان و بزرگسالان تفاوتی وجود دارد؟ بررسی‌ها بیانگر این بوده است که در اوان کودکی یک‌سویگی مغز شروع و در سن بلوغ کامل می‌گردد. اگر ملاحظه می‌گردد که افراد بزرگسال و بالغ نمی‌توانند همانند گویشگران بومی یک زبان صحبت کنند، بدان خاطر است که پس از این تکامل، مغز قابلیت خود را در ساختن یک سیستم زبانی جدید از دست می‌دهد زیرا قبلا با سیستمی جداگانه انس گرفته و در آن ماهر می‌گردد. قابلیت‌های زبانی در کودکان در هر دو نیم‌کره‌ی مغز به تساوی موجودند ولی با گذشت سن از قابلیت‌های نیم‌کره‌ی راست در این رابطه کاسته شده و وظایف زبانی در بیشتر – نه همه- افراد به نیم‌کره‌ی چپ محول می‌شود. به عبارت دیگر، کودکی که هر دو نیم‌کرهی مغزش به طور خودکار و ناخودآگاه قابلیت پذیرش هر زبانی را دارد، بعد از سن رشد این توانایی را از دست داده و فقط با یک نیم‌کره و آن هم آگاهانه به فراگیری زبان می‌پردازد. سن بلوغ همان موقعی است که این قابلیت ناخودآگاه زبانی از بین می‌رود و فرد در فراگیری زبان بیگانه، اصطلاحا لهجه پیدا می‌کند.

نکته‌ی دیگری که در تفاوت یادگیری زبان در کودکان و بزرگسالان باید در نظر داشت این است که از جنبه‌ی عوامل شناختی، در کودکان ناخودآگاهانه و غیرارادی است و محدودیت‌های یادگیری در بزرگسالان که با توسل به قوانین دستوری و آگاهانه صورت می‌گیرد را ندارد.

از جنبه‌ی عاطفی، بزرگسالان در مقایسه با کودکان بیشتر مراقب رفتار و گفتار خود هستند. این مراقبت عمدی باعث می‌شود بزرگسالان از حالات ذهنی باز، جهت یادگیری به طور اعم و فراگیری زبان به طور اخص برخوردار نباشند. علاوه بر این، بزرگسالان از لهجه‌ها، جملات، کلمات، اصطلاحات و گفتار افراد خاص تبعیت کرده و لذا به اندازه‌ی کودکان رغبتی به یادگیری زبان به صورت طبیعی و مستمر از خود نشان نمی‌دهند. یعنی افراد بزرگسال که در معرض تعلیمات رسمی مثل مدرسه و دانشگاه قرار می‌گیرند، بهتر می‌توانند فکر و حالات دیگران را بخوانند و نیز می‌دانند که شاید افراد دیگر هم فکر آنان را بخوانند. این حالات ذهنی باعث می‌شود که این‌گونه افراد احساس آسیب‌پذیری کرده و هرچه بیشتر از “صافی” استفاده کنند که این خود باعث می‌شود میزان استفاده از زبان و در نتیجه یادگیری آن که به کارگیری زبان است، کاسته شود.

باید خاطر نشان کرد که مباحث پیرامون عامل سن و تاثیر آن در فراگیری زبان بیگانه حول و حوش یک موضوع اساسی، که عبارت از “سن مطلوب” است، دور می‌زند. بحث متقن در مورد تاثیر سن فقط زمانی امکان‌پذیر است که مسائل مربوط به ویژگی‌های زبان آموزان در سنین مختلف حل شده باشد.

و نهایتا اینکه آموزش زبان را می‌توان از هر سنی شروع کرد. مهم این است که زمان مورد نیاز برای رسیدن به مهارت در فراگیری و کاربرد زبان بیگانه صرف شده باشد، ارزش فراگیری زبان بیگانه در مراحل مختلف تحصیلی لحاظ شود، و منابع مادی و انسانی که برای رشد برنامه‌های آموزش زبان ضروری می‌باشد، فراهم گردد.

 

جمع آوری کننده مطلب: دبیر محترم زبان؛ سرکار خانم غیث پور

تایید کننده مطلب: مدیریت محترم آموزشگاه؛ سرکار خانم ملائکه


امتیاز شما به این محتوای آموزشی ؟ جمع امتیاز 10.5/20